قلبم بی تابانه بهانه کسی را میکند که بارسفر بسته ورفته
رفته و چقدر زود از یاد برده که
نگاهی بی صبرانه منتظر نگاههای اوست
که چقدر اغوشی تشنه بغل های اوست
با این قلب دیوانه من باید رنج بکشد و صبوری کند
تا از یاد برد صاحبش را
تا عشقی که سراسر وجودش را به لرزه می انداخت را فراموش کند
و فراموش کند که روزی کسی بود
که برایش زندگی بود
به همین زودی ۵سال از پرکشیدنت گذشت
و من هنوز داغم از رفتنت
و عادت نکردم به نبودنت
دوستت دارم مامان
|