نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





بهونه همیشگی

سلام بر ی دونه مادر مهربانم

سلام بر فرشته آسمونی خودم

مامان نزدیک عیده امروز۲۸ اسفنده یاد اوریه خاطرات ۶سال پیش

مثل هرسال یاد اون روزیکه  مریض شدی تو ی همچین روزی

حالت بد شد و هفته بعدش برای همیشه از این خونه رفتی

سکته زدی ولی دلم خوش بود میای یادمه روز چهارم که بیمارستان بودی

دکترت امد گفت حالت بهتر شده ،دلخوش شدم به حرفش،هرچند که همون حرفش

رو با شک و‌تردید بهم زد ،ولی سجده شکر کردم یادمه رفتم نمار ظهر مسجد

سجده شکر کردم گفتم مامانم داره خوب میشه ولی وقتی دایی رضا ومهدی آمدن 

گفتم برو با دکترش صحبت کن دایی و مهدی رفتن و امدن گفتن دایی ناراحت نباش

خداروشکر بهتره،اما نگفتن که دکتر بهشون گفته سکته ات وسیع بوده و فقط باید دعا کرد

تو اون ۹روزی که بیمارستان بود ثانیه به ثانیه اش دعا کردم ونذر کردم ولی خدا نخواس

خدا خواست ما تا اخر عمرمون طعم بی مادری رو بچشیم و‌حسرت بخوریم

هیچوقت و هیچ جوره از یادم نمیری،تو این ۶سال روزی نبود یادت نباشم

هر ثانیه و‌دقیقه یاد تو مامان مهربونم بودم و بازم مثل همیشه میگم که

جات خیلی خییییییلی خالیه

امسالم عیدم سیاهه،بعد رفتن تو همه روزام سیاهه

دوستت دااااااارم مامان لیلای خودم

 


[+] نوشته شده توسط زهره در 3:43 | |