نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دلتنگی همیشگی

دلم تنگه

برای نگاهت

برای صدات

برای خنده هات

برای حرفات

برای حرف زدن باهات

برای اینکه من بگم و تو هم حرف بزنی باهام

نه اینکه من بگم و‌تو بشنوی

خیلی دلتنگم مامان

۵سال و دوماه‌واندی است که رفتی

و من همچنان دلتنگ

دلتنگ تر از قبل

هیچوقت این دلتنگی رفع نمیشه

ی موقع هایی دلم میخواد انقدر باهات حرف بزنم

هی فکر میکنم و‌تو‌خیالم باهات حرف میزنم و‌گریه میکنم

منتظرم بگی زهره جان،مامان،چته،چرا گریه میکنی

بیایی و دلداریم بدی بگی آروم باش،بگی چته زهره جان،چرا افسرده ای

بگی بسه غصه خوردی،بگی هستم،بگی کنارتم،بگی من همیشه هستم غصه بسه

مامان خیلی دلم تنگه ،با این دل تنگ چیکار کنم

به کجا برم

یادته میگفتی مثل من باید دور دنیا بگردی،کجا برم

آخه مگه مثل تو پیدا میشه

مامان من ی دونه بود

مامان من ماه ترین بود

یادته ی روز رفتم تهران امدم ساکت بودم،گفتی چته رفتی و امدی زبونتو گذاشتی

خیلی دلم گرفته بود اون روز،هی میرفتی و‌میومدی میگفتی چته

مامان الان کجایی بیای بگی زهره چته،بیای بگی زهره چرا افسرده ای

زهره ات دیگه اون دختر شاد نیس،زهره بدون تو تا عمر گرفته اس

با هیچی شاد نمیشه با هیچی

همیشه ته دلم ی چیزی کم دارم اونم تویی

مامان زهره خیلی دلتنگته 


[+] نوشته شده توسط زهره در 1:8 | |







۵شنبه های پر از بغض

سلام 

سلام مامانم

دوباره شد ۵شنبه

۵شنبه ها برای من پر از بغض و دلتنگیه

چقدر دلم برات تنگ شده

این هفته خداروشکر هر شب خوابتو دیدم

چقدر خواب تو رو دیدن شیرینه

دلم میخواد وقتی خوابتو میبینم دیگه بیدار نشم

یادمه هوس سبزی پلوکردم امدی بخوابم بهم ی بشقاب سبزی پلو دادی

گفتم تو برو بشین بخور،اون دنیا هم فکر منی

مثل اون موقع ها که میگفتی من بدون تو ده نمیرم،برم همش نگران توام

میگفتی اخه من برم تو تنها چیکارمیکنی

حالا ۵سال و یک ماه و چند روزه که رفتی ،نگرانیهاتو گذاشتی رفتی

میبینی داغونم،میبینی زهره دیگه اون دختر شاد نیست

مامان کاش هیچوقت نمیرفتی

دلم خیلی میگیره بدون تو

هنوز عادت نکردم بعد ۵سال بدون تو زندگی کنم

تا ی زره سخت میگذره بهم میگم کاش بودی

آخه نشد تو باشی و من این همه غم داشته باشم

کاش میشد بیای به خوابم بگی چیکار کنم که دلم اروم بگیره

الان که اینا رو برات مینویسم نگاهت جلوی چشمم

اگه بودی میومدی بغلم میکردی میگفتی زهره گریه نکن

روزای بدون تو رو به کی بگم که نمیخوام مامان 

من زندگی بدون تو رو نمیخواااااااااااام

نمیتونم،تحملم حدی داره،من دیگه نمیتونم،صبرو تحمل دخترت تموم شد

دعا کن برام مامان لیلای مهربون و با محبتم


[+] نوشته شده توسط زهره در 22:56 | |