نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





روزت مبارک

روزت مبارک فرشته اسمونی من

دلم میخواست برات گل بگیرم

دلم میخواست گل رو با عشق تقدیمت کنم

دلم میخواس بودی و بغلت میکردم و میگفتم

روزت مبـــــــــــــــــــــارکــــــــــــــــــــــــــ

اما افسوس که نیستی

مامان همه پروفایلا شده عکس مادر

شده تبریک برای مادر

چقدر حسرت خوردم امروز که مادری چون تو ندارم

مامان نداشتن تو یعنی نبود همه چیز

تو بهترین مامان بودی برام

چقدردلم تنگ شده برات

چقدر دلم میخواس زنگ میزدم و صدات رو میشنیدم

چقدر دلم واسه نگاهت واسه حرف زدن باهات تنگ شده

روزت مبارک مامان عزیزم

همیشه دوستت دااااااااااارم

 


[+] نوشته شده توسط زهره در 22:22 | |







زندگی بدون تو

بازم سلام

بازم کلی حرف

کلی دلتنگی

مامان نزدیک عید که میشه یاد اون عید سیاه میفتم

اون عیدی که مریض شدی و برای همیشه تنهامون گذاشتی

ی روز قبل از عید همش یاد اونروزم

الانم دلم گرفته،از نبودنت،از اون روزا

روزایی که مریض بودی روزایی که انقدر درد داشتی 

اما تو مامان گلم صدات در نمیومد

حتی ی آخم نمیگفتی

مامان بگو با نبودنت چیکارکنم؟

هر از گاهی نبودنت دیووووونم میکنه

یاد اون روزای دیوونگیم میفتم

مامان هیچکس ندید اون روزا رو فقط تو دیدی

نذاشتم کسی بفهمه که زهره دیوونه شده

که زهره راه میره خونه با مامانش با عکسش حرف میزنه

چقدر سخت گذشت اون روزا،چقدر تلخ بود 

یادته غذا میذاشتم تو خونه مثل دیوونه ها صدات میکردم

میگفتم،مامان ،مامان غذا خوب شده،چقدر دلم میخواس وقتی صدات میکردم جوابی هم میشنیدم

مامان واقعا دیوونه شده بودم،فکر کن۲سال به جای خودت با عکست حرف زدم

۲سال کارم شده بود گریه

اما الان خوبم،ارومم،ولی کاش تو این روزای خوب تو هم بودی

یادته اخرین عید حتی با اون حال مریضت بلند شدی به من و بابا عیدی دادی

مامان با نبودنت تو با ما چیکار کردی

من رو اینجا تنها گذاشتی بابا رو دهات

جفتمون تنهاییم،ولی بابا بیشتر به بودن تو نیاز داره

مامان بابا  هم دلش برات تنگ شده

زنگ میزنه گریه میکنه میگه رفتم به مامانتون سر زدم

مامان نمیدونم دلم برای نبودنت بگیره یا برای تنهایی بابا

مامان کاش بودی و من این همه درد نداشتم

کاش بودی و از کنار تو بودن لذت میبردم.

روز عید و روز مادر نزدیکه و من ی عالمه غم دارم از نبودنت

و مثل چهار سال پیش سهمت از عیدی وروز مادر شد خیرات

راستی چند روز پیش لباست رو پوشیدم،چقدر بغض کردم،چقدر خودمو نگه داشتم ولی ی حس خاصی داشتم وقتی لباست رو پوشیدم،وقتی پوشیدم تو امدی جلوی چشمم

چقدر لباس دو تیکه دوست داشتی،تو اون لباس چقدر قشنگ میشدی

چقدر دلم میخواس بودی و از همون لباس که بابا برات خریدمنم یکی میخریدم

مامان خیلی دلتنگتم خییییییلی

دلم میخواس میومدم پیشت حرف میزدم کلی اما نمیشد

امدم اینجا حرفامو زدم چون خیلی دلم گرفته بود

خــــدایــــــــــا مـــــواظب مــــــــــامــــــــــان مهــــــــــــــــــــــــربونم باش. 

 

 


[+] نوشته شده توسط زهره در 22:32 | |